بدون عنوان
بدون عنوان
اسرا و باباش زمستون 92
دختر گلم روزهای سخت تموم شد از شر مریضی خلاص شدی این دو هفته بیشترین مریضی های زندگیت رو گذروندی اولش ابله مرغون بعدش هم یه سرما خوردگی و گلودرد جانانه اما خدا رو شکر با زحمات و شب بیداریهای مامان خانم سلامتی کامل رو به دست اوردی العان هم بعد از ٨ روز با خوشحالی همراه بابات رفتی بیرون ...
نویسنده :
maman asra
11:33
ابله مرغان
وای مامان جون بدترین روزای زندگیم این چند روز بود اسرا خانم از بس خودت رو به دختر عموت پارمیس چسپوندی تا اخر ابله مرغون لعنتی رو گرفتی و بعد از چند رو علاامش که تب یود نمایان شد و غذا نخوردنت شروع شد شبش خواب نرفتی و من و بابا نوبتی بغلت می کردیم و تو خونه دورت می دادیم البته بابا گفت دونه های روی پات ابله مرغونه ولی من باور نمی کردم صبح بردیمت دکتر و بله ابله مرغون گرفته بودی ولی دکتر گفت بخواطر بچه بودنت راحت تر خوب میشی و جای ابله ها هم نمی مونه خدا رو شکر فقط پاهات در اورد و به بدنت نرسید و داروات رو قطع کردم خدا رو شکر العان حالت بهتره شام هم سوپت رو راحت خوردی عزیز دلم امیدوا...
نویسنده :
maman asra
23:42
زمستان 92 با اسرا جون
بدون عنوان
دومین شب یلدا
شب یلدا کنار اسرا ستاره کوچولوی مامان و بابا با بودن تو هر شب برای ما شب شادی و جشن ...
نویسنده :
maman asra
16:10
جدا کردن از شیر و پوشک
دختر گلم تونست با موفقیت در عرض یک ماه از پوشک و از شیر مادر جدا شه عزیز دلم بعد از تولدت تصمیم گرفتم از شیر جدات کنم چون به شیر خیلی وابسته بودی خیال میکردم خیلی کار سختی سه شب رو با ارامش تمام بدون شیر سر کردی ولی مامانی تا ساعت یک شب برای شما پخت و پز داشت ولی با سر بلندی این مرحله رو پشت سر گذاشتی اصلا مامان رو اذیت نکردی بعد از ده روز هم برنامه پوشک گیرون بود و در این برنامه هم مامان رو سر افراز کردی اما بابا علی همش می گفت اسرا اذیت می شه و تو کار مادر و دختر دخالت می کرد اما اسرا خاتم با مامان همکاری کرد و موفق شد العان دی...
نویسنده :
maman asra
10:54